همهی نظرات رو در اسرع وقت جواب میدم. عذرخواهم که پاسخ دادنها خیلی طول میکشه.
چند روزی بود عزم جدی کرده بودم با همسرم صحبت کنم. که فکر نکنه ناراحتیِ من فقط سرِ چند تا مساله ساده مثل "پوست شیر" دیدنهای آخر شب هست. بلکه مساله من بیتوجهی به خانه و خانواده است. بیتوجهی به همسرش یعنی من و بچههاش هست. یک لیست بلند بالا میتونم بنویسم از بیتوجهیهای این مرد اما چه کنم که اگر بنویسم، شرمنده خودم میشم چون به خاطر خدا و جهاد همسرم در راهش صبر کردم، اجرم رو ضایع نمیکنم.هی با خودم گفتم عیبی نداره، تا دوشنبه که افتتاحیه است صبر میکنم. اما نشد. یک بار که فرصت بود برای حرف زدن، مفصل صحبت کردیم. منطقی و محکم گفتنیها رو گفتم. اینکه گاهی برای تغییر، تدریج و گام به گام جلو رفتن جواب نمیده، باید فرصتها رو دریابید و سریع به ریل مسیر صحیح تغییر جهت داد. اینکه بینظمیهامون به بچههامون و زندگیمون داره ضربه میزنه. خلوت و سحر نداشتنمون داره ما رو از خودمون غافل میکنه. اینکه ارتباطمون داره کم کم دچار چالش جدی میشه. چیزی که همسرم هم بهش اذعان داشت و گفت زنگ خطر قرمز توی ذهنش به صدا در اومده بوده و به خاطرش هم یک اقدام مثبتی هم کرده بود که البته خوب بود اما کافی نبود چون فضای زندگی ما خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست و اقدامات متنوعی رو طلب میکنه. خود همسر میگفت که در این دو سال اخیر، بار زندگی رو من دارم به دوش میکشم. از نظر اون این زندگی ایدهآلی هست که زن زندگی رو نگهداره... از نظر من کاملا غلط. از نظر اون، من فداکار شدم نسبت به اوایل ازدواج اما ارزیابی من اینه که اون اصلا نمیدونه این حرفها به چه معناست. من بهش واضح گفتم که بیتفاوت نیستم اما خودم رو هم به آب و آتش نمیزنم برای ۳ تا + امشب...
ما را در سایت ۳ تا + امشب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bmeplus0 بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت: 21:25